من علاقهای به فیلمهای ایرانی ندارم. چرا؟ چون در بیشتر مواقع یک زخم کهنه را باز میکنند تا عمق آن را نشان بدهند. سپس برای اینکه کمی هیجان آن را بالا ببرند به همان زخم نمک میزنند، مثل اینکه هنوز بیننده دردش نیامده، کمی هم فلفل چاشنی آن میکنند و برای محکمکاری زخم باز شده را در معرض باد سوزدار قرار میدهند که تا مغز استخوان بیننده فیلم آتش بگیرد و وقتی خیالشان راحت شد که توانستهاند حال شما را بد کنند، فیلم را تمام میکنند. پس پایانبندی چه شد؟ خب همین بود دیگر. مگر سینما جز این است؟!
اما چرا میگویم فیلم Extremely Loud & Incredibly Close را دوست دارم؟ چون بخش زیادی از فیلمنامه آن شبیه فیلمهای ایرانی پیش میرود. یعنی یک زخم دردناک را باز میکند اما تفاوتش با فیلمهای ایرانی این است که نیازی به نمک و فلفل ندارد چون خود زخم را به خوبی برایتان تشریح میکند. سپس به سراغ کاراکترها میرود که چگونه قرار است با زخمها کنار بیایند، چگونه با آن زندگی میکنند، چگونه از آن تاثیر میپذیرند و چگونه قرار است با آن کنار بیایند. چیزی که حلقه مفقوده فیلمهای ایرانیست. سعی میکنم در ادامه بدون اینکه داستان فیلم را لو بدهم خلاصهای از آن را بازگو کنم.
داستان فیلم دربار پدر و پسریست که رابطه بسیار خوبی با یکدیگر دارند و همواره در حال ماجراجویی هستند اما این رابطه زیاد طول نمیکشد چون پدر فیلمنامه ما (با بازی تام هنکس) در حادثه ۱۱سپتامبر کشته میشود و پسر وارد مسیر جدیدی در زندگی خود میشود. رابطهاش با مادر به شدت خراب شده و هیچ امیدی به زندگی کردن ندارد. حتی نمیداند بدون پدر باید چکار بکند. یک روز که پسر در حال گشت و گذار در وسایل بجامانده از پدر است ناگهان متوجه کلیدی میشود که روی آن یک کلمه نوشته شده است: Black.
داستان اصلی فیلم از اینجا شروع شده و شما را با ذهن کنجکاو و غمگین کودکی آشنا میکند که با تمام قوا به دنبال نشانی از پدر با استفاده از همین کلید میگردد و همه سرنخها و نشانیها را کنار یکدیگر میگذارد تا شاید به این نتیجه برسد که همه اینها یک بازی بوده است اما اینطور نیست. شما در طول فیلم به راحتی میتوانید امید و ناامیدی را به طور همزمان در چهره اسکار (بازیگر نقش پسر) ببینید و لحظه به لحظه با جستجوی نافرجام اسکار ناامیدتر میشوید. اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم مجبورم داستان فیلم را لو بدهم پس دست نگه میدارم.
سربسته بگویم. در طول تماشای فیلم همواره به پایان آن فکر میکردم که چه پیش خواهد آمد؟ هیچ حدس و گمانی از آن نداشتم و همواره با خودم میگفتم امیدوارم مثل فیلمهای ایرانی ناتمام رها نشود اما وقتی به انتهای فیلم رسیدم به حدی از سادگی و غافلگیرکنندگی آن لذت بردم که به راحتی نام فیلم را به لیست بهترین فیلمهای عمرم افزودم.
اینکه چطور یک فیلم میتواند از اتفاق بسیار سنگینی مثل ۱۱سپتامبر بدون هیچگونه دشمنتراشی یا بازیهای سیاسی یک پیام تاثیرگذار برای بیننده باقی بگذارد اوج شاهکار یک فیلم است که این فیلم را از فیلمهای مشابه خودش متمایز میکند.
هدفم از نوشتن این مطلب صرفا معرفی این فیلم زیبا بود. شاید در مطلبی مفصلتر و بدون نگرانی از اسپویل کردن داستان، برداشتهای خودم از داستان را بنویسم اما تا همینجا شما را به دیدن این فیلم زیبا توصیح میکنم.